نویسنده: برنارد اسپادک
مترجم: محمدحسین نظری نژاد



 

درس علوم یکی از آخرین موادّی بود که به برنامه‌ی درسی آموزش خردسالان افزوده شد. در حقیقت بسیاری از روشهای آموزشی پیشگامان در این زمینه را بررسی طبیعت تشکیل می‌دهد و مشاهده‌ی پدیده‌های طبیعی، در وهله‌ی اول به منظور تحسین طبیعت و بعد درک آن، مورد توجّه بوده است. از معلّمان می‌خواستند بخشی از حیاط مدرسه را به باغچه اختصاص دهند تا کودکان در آنجا گیاه بکارند. حیوانات دست آموز را به کلاس می‌آوردند تا کودکان مراقبت از آنها را بیاموزند. اشیاء جالب طبیعی مانند سنگهای طبیعی و برگ به کلاس درس راه می‌یافت و برای مشاهده‌ی کودکان روی میز قرار می‌گرفت. برای افزایش کیفیّت یادگیری داستانهایی از طبیعت را در کلاس می‌خواندند و تصویرهایی را به نمایش می‌گذاشتند.
تمامی این قبیل فعّالیّتها، همان هدف اوّلیّه‌ی خود را داشت و آن افزایش درک و تحسین شگفتیهای طبیعت پیرامون کودکان توسّط آنها بود. در مدارس شهر مطالعه‌ی طبیعت اغلب نوعی آموزش جبرانی محسوب می‌شد، و از آنجا که کودکان شهری، در مقایسه با کودکان روستا، فرصت کمتری برای تماس با طبیعت داشتند، چنین آموزشی ضروری به نظر می‌رسید. هر چند مشاهده‌ی مستقیم محیط طبیعی یکی از خطّ مشی‌های برنامه‌ی علوم محسوب می‌شود اما در گذشته بندرت مشاهده‌ی «شگفتیهای طبیعت» مبنایی برای تفکّر علمی درباره‌ی جهان اطراف انسان قرار می‌گرفت.
در پایان ربع اول قرن بیستم، بررسی علوم در برنامه‌های درسی مدارس ابتدایی و نیز آموزش خردسالان جای مطالعه‌ی طبیعت را گرفت. آموزش علوم، حتّی در سطح ابتدایی خود، کمتر به درک طبیعت می‌پرداخت و بیشتر به فهم مفاهیم و روشهای علمی اختصاص یافت. نمونه‌هایی از مطالعه‌ی طبیعت در کلاسهای خردسالان در عصر حاضر به چشم می‌خورد، معلّمان بازهم اشیایی را برای مشاهده و تحسین روی میز درس علوم به نمایش می‌گذارند، داستانهایی از طبیعت در قالب انسان برای کودکان می‌خوانند و از شیوه‌های ضمنی آموزش علوم استفاده می‌کنند.
تدریس تحسین طبیعت و فراهم آوردن فرصتهایی برای مشاهده‌ی پدیده‌های طبیعی، یا استفاده از حوادث اتّفاقی برای یادگیری بیشتر در کودکان، همه از فعّالیّتهای با ارزش برنامه‌ی علوم به شمار می‌آیند اما کلّ برنامه‌ی علوم را شامل نمی‌شوند. برای مثال، معلّمان باید فعّالیّتهایی را در برنامه بگنجانند تا بتواند بر قدرت مشاهده و تجسّس کودکان بیفزاید. باید به کودکان بیاموزند که تحسین طبیعت شاید حرکتی اجتماعی بر اساس درک و فهم را طلب کند، درک نحوه‌ی حفاظت از طبیعت و اینکه صنعت چگونه بر طبیعت اثر می‌گذارد. معلم در صورتی می‌تواند رویدادی اتّفاقی را مبنای آموزش علوم قرار دهد که معیارهایی را مطرح کند، تا بتوان توسّط آنها صلاحیّت درج این قبیل رویدادها را در برنامه‌های آموزشی خاصّی پذیرفت. روشی منظّم در آموزش علوم، که بر پایه‌ی برداشتی از علوم مناسب برای خردسالان باشد می‌تواند به شکل گیری چنین معیارهایی کمک کند.
منبع مقاله :
اسپادک، برنارد؛ (1379)، آموزش در دوران کودکی، ترجمه محمّدحسین نظری نژاد، مشهد: شرکت به نشر، چاپ نهم